رهگذر |
||
برچسب:, :: :: نويسنده : آلوچه
اندكي آهسته تر رهگذر قدم هايت را آهسته تر بردار قلب من ميان بندهاي كفشت جا مانده است زندگي بازي گرگم به هواست هموني كه آرزوي بچه هاست اينو گفتم كه تو اينو بدوني زندگي بازي تلخ آدماست ساليان درازي است كه چشمانم را نظر نگاهت كردم بي مروت اندكي مرا نظاره گر باش تنهايي لحظه هاي هميشگي شب هاي من است و من عمريست با او خو گرفته ام سحرم دستانت را به دستان من بسپار از بلنداي كوه پرواز كن اوج بگير و بخند و همچنان تكرار كن او با من است نقل روزهاي تنهايي را با هيچ كس بازگو نخواهم كرد چون ميدانم تو باز ميگردي و تنهايي ام را پر ميكني باز هم رهگذر آرزوهايم بي من سفر كرده است بارها به او گفته بودم كه من از تنهايي ها در هراسم اما نمي دانم چرا او باز هم حرف هايم را نشنيده گرفته است اي شعر هاي خيالي را رهگذري ميگويد كه ساليان درازي است منتظر سوي چراغي از آسمان هاست دعا گوي آسمانم باش ميداني سحرم صداي تنهايي ام را هيچ كس جز تو نميفهمد لااقل بگذار با تو آرام بگيرم كه كسي تنهايي ام را باور ميكند
آخرین مطالب پيوندها سیستم تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان رهگذر و آدرس sahar2224.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات خود را در زیر نوشته.در صورت وجود لینک ما در سایت شما.لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار می گیرد
نويسندگان |